سلام
سلام علی ال یاسین
سلام علی ال یاسین
آن روز که زهرای اطهر سلام الله علیه را بین در و دیوار گذاشتن و حضرت علی را با دستان بسته به سوی مسجد میکشیدن تا با ابوبکر بیعت کند . در ان هنگام فقط یک نفر به طرفداری از حق علی ع شمشیر کشید وجنگید تا او را نیز اسیر کردند و با دستان بسته به مسجد بردند اما او با ابوبکر بیعت نکرد
یک نفر بعد از بیعت امیر المومنین با ابوبکر به سراغ مقداد و بلال امد و گفت شما چه یارانی هستید که مولایتان را با دستان بسته به مسجد بردند و شما فقط نگاه کردید و هیچ کاری نکردید ایا ترسیدید
انها در جواب گفتن ما ترسیدیم که اشتباه کنیم لذا چشممان به دست ابوذر بود که اگر او شمشیر کشید ما هم شمشیر بکشیم اما او سکوت کرد
ان فرد به سراغ ابوذر رفت و داستان را گفت و به او گفت که دوستانت منتظر تو بودند و تو کوتاهی کردی و یا از جانت ترسیدی
ابوذر در جواب گفت من نیز ترسیدم اشتباه کنم و چشمم به دست سلمان بود چرا که همان است که پیامبر فرمود سلمان منا اهل البیت اما او سکوت کرد پس من هم سکوت کردم
شخص به سراغ سلمان رفت و داستان را گفت و گفت که تمام کوتاهی ها را به گردن تو انداختند اما در جواب شنید
من چشمم به دست علی ع بود (علی یدالله) اگر قرار بود شمشیر بکشیم علی شمشیر میکشید او حیدر است و کسی نمی تواند دست علی را ببندد .پس باید سکوت میکردیم.
شمسی است که غروب خویش را در این سیل مواج شب می نگرد و انتظار می کشد تا در شفق خون خویش غروب کند. اما کدام غروب وقتی که نور جهان هرچه هست از مصباح وجود او منشأ می گیرد؟شهید آوینی
یـکی از ویژگی هایی که به حکم آفرینش ، در وجود هر انسانی به ودیعه گذارده شده خـصلت ((الگوپذیری )) است ، چرا که هر کس به نوعی می کوشد، تا از شخصیت هایی کـه در نـظـر او بـزرگ و کامل هستند پیروی کند و شیوه زندگی و تعالیم وی را سرمشق زندگی خود قرار دهد. قرآن کریم نیز که کتاب انسان سازی و تربیت است به این نکته عـنـایـت دارد و بـرای تـربـیـت و پـرورش صـحـیـح انسانها، به معرفی چهره های نیک می پردازد که هر کدام از آنها می تواند نمونه کاملی از الگوهای تربیتی باشد.
تـاریـخ تـشـیـع بـا نـام یـک سلسله از شیفتگان و شیدایان و جانبازان سر از پا نشناخته ولایـت تـواءم اسـت . صـحـابـه ، دوستداران اهل بیت (ع ) و یاران سیدالشهداء(ع ) همگی از ساغر ساقی ولایت سرمست شده بودند، از همین رو حقایقی را در خشت خام می نگریستند که دیـگـران در آینه نمی دیدند. از توان مدیریت و سازماندهی خاصی برخوردار بودند که دیـگـران از آن بـی بهره بودند و از جاذبه و تاءثیر خاص معنوی برخوردار بودند ـ و هستند ـ که دیگران باید به آن غبطه بخورند. البته از این میان الگوها و مصادیق ولایت مـداری ، حـضـرت ابـوالفـضـل العـبـاس (ع ) و حـضرت زینب (ع ) به سبب برخورداری از مـعـرفـت و مـحـبـت بیشتر به سالار شهیدان از دیگر یاران حضرت ، منزلت و مقام والاتری داشتند. به همین دلیل سرور آزادگان علاوه بر تکریم عمومی اصحاب به حضرت زینب و عـلمـدار لشـکـرش عنایت خاصی داشت . در راستای رسالت اسوه یابی و الگوپذیری از ولایـت مـداران حـقـیـقی لازم است به مجموعه فضیلت های ولایت مداری شخصیت های برجسته اشاره ای کوتاه شود.
حـضـرت ابـوالفـضـل العـبـاس (ع ) بـه عـنـوان سـرداری فداکار و ولایت مدار در تاریخ بـشـریـت مـعـروف اسـت . آن حـضـرت نـه تـنـهـا خـود در کـربـلا حـضـور فـعـال داشـت بـلکـه سـه بـرادر خود را نیز جهت یاری امام حسین (ع ) ترغیب کرد و بنابه نقل تواریخ ، دو فرزند خود را نیز جهت تکمیل وفاداری از ولایت تقدیم امام حسین (ع ) کرد تـا در راه وی قـربـانـی شـونـد. نـکـات بـرجـسـتـه وفـاداری ابـوالفـضـل (ع ) ایـنـکـه بـا ورود شـمـر بـه صـحـرای کـربـلا، وی امان نامه ای برای ابـوالفـضـل آورد، لکـن آن حضرت با بی باکی و شجاعت به او این چنین پاسخ کوبنده داد:
خـدا تـو را لعـنـت کـنـد و امـیرت ابن زیاد را و آن امان نامه ای که آورده ای . ما امام خودمان ، برادر خودمان را رها کنیم به موجب اینکه تاءمین داریم ؟!
آنـچه موجب عظمت و جلالت قدر و ولایت اوست ، این است که جانبازی و دفاع از ولایت برای عـبـاس (ع ) بـه انگیزه برادری ، خویشی ، پیوند خونی و دیگر اعتبارات موهوم و مرسوم میان مردم صورت نگرفت ، بلکه با انگیزه ای الهی و با خلوص نیّت در راه پروردگار بـود. ایـمـان حـقـیـقی به ولایت با جانش عجین شده ، یکی از صفات بارز او به شمار می رفـت . ابـوالفـضـل العـبـاس (ع ) هـنـگامی که دست راستش قطع شده بود، این حقیقت را با خواندن این رجز بیان کرد:
به خدا قسم ، اگر دست راست مرا ببرید، من دست از دامن حسین برنمی دارم .
حـضـرت زیـنـب (س ) در بـزرگ تـریـن حـمـاسـه نـبـرد حـق عـلیـه بـاطـل ، و حـمـایـت از ولایـت نقش مهم و سرنوشت ساز داشته و پیام رسان انقلاب عاشورا بـود. حـضـرت زیـنـب (س ) بـا شـجـاعـتی تحسین برانگیز، رو در روی یزید و مزدورانش ایستاد و پیروزی نهضت حسینی و شکست امویان را اعلام کرد و خطاب به یزید فرمود:
یـا یـزیـد! بـه تـو می گویم ، هر حقه ای که می خواهی بزن و هر کاری که می توانی انـجام بده ، اما یقین داشته باش که اگر می خواهی نام ما را در دنیا محو بکنی ، نام ما که محوشدنی نیست ، آنکه محو و نابود می شود تو هستی .
ایـن سـخـنان را زن داغدیده ای اظهار کرد که یزیدیان عزیزترین کسان او را با دلخراش ترین وضع به شهادت رسانده بودند. ایمان محکم و استوار زینب (س ) نیز فوق العاده است ، وقتی ابن زیاد گفت : رفتار خدا را با برادر و خاندانت چگونه دیدی ؟ فرمود:
مـن جـز نـیـکـی نـدیـدم ! خـداونـد شهادت را در سرنوشت آنها مقرر فرموده بود و آنان به قـتـلگـاه خـویـش پـیـوسـتـند، و به زودی خداوند میان تو و آنان جمع کند. پس بنگر که پیروزی از آن کیست .
حـضـرت زیـنـب (س ) بـدون کـوچکترین واهمه ای در مجلس ((ابن زیاد)) در کوفه و مجلس ((یـزیـد)) در شـام در مـعـرفی اهل بیت (ع ) و اهداف والای شهیدان کربلا سخن راند و چهره کریه بنی امیه را به مردم نمایاند.
یـکـی از چهره هایی که در صحنه کربلا درخشش خاصی داشت و الگوی محبت و مودت بود ((عـابـس بـن ابی شبیب شاکری )) بود که در زیارت ناحیه مقدسه نیز به او اشاره شده است . در توصیف وی می نویسند:
او از شخصیت های بارز شیعه است ، او شخصیتی مدیر، ارجمند شجاع ، سخنور و زاهدی شب زنـده دار بـود و از نـظـر پـاکـی و خـلوص و قـهـرمـانـی و شـورانـگـیزی از بزرگترین انقلابیون به حساب می آمد.
نکته تربیتی و آموزنده حرکت عاشورایی وی این است که به امام حسین (ع ) عرض می کند:
ای حـسـیـن ! بـه خـدا سـوگند، هیچ کسی در روی زمین نزد من عزیزتر و محبوب تر از تو نیست و اگر ممکن بود به چیزی بهتر از جانم و خونم از تو دفاع کنم چنین می کردم !
استاد مطهری نکته جالب توجه درباره ((عابس )) را این گونه بیان می دارد:
آمـد وسـط مـیدان ایستاد، هماورد طلبید، کسی جراءت نکرد بیاید، این مرد ناراحت و عصبانی شـد و بـرگـشـت ، خـُود را از سـر بـرداشـت ، زره را از بـدن بـیرون آورد، چکمه را از پا بـیـرون آورد و لخـت بـه مـیـدان آمـد و گـفت : حالا بیایید با عابس بجنگید! باز هم جراءت نـکردند. بعد دست به یک عمل ناجوانمردانه زدند، سنگ و کلوخ و شمشیر شکسته ها را به سوی این مرد بزرگ پرتاب کردند و به این وسیله او را شهید نمودند
منبع :سایت حوزه/علی باقری نصر آبادی/ولایت و ولایتمداری از دیدگاه شهید مطهری
ولايت به كسر واو و فتح آن در لغت، از مادّه (وَلْی) بر وزن (فَلْس)است به معنی: نزديكی، تسلّط، قدرت، فرمانروايی، نصرت، محبت، عهدهداری كاری، حكم، پشتيبانی، زمامداری، سرپرستی و تصرف در اشياء و امور انسانها .در اصطلاح دينی و قرآنی مراد ،قرب معنوی است. پيوند قلبی يا محبّتورزی افراد ، نوعی ولايت است . نزديكی به معنای تصرف در امور ديگری و تدبير آن، نوعی ولايت است. این قرب شامل انواعی از تأثير، تأثّر، تصرّف، عشق و محبت، سرپرستی، حاكميت ظاهری و باطنی و تكوينی است
ولايت در اسلام به ويژه در مكتب تشيع ازچنان جايگاه اعتقادی و غنای ارزشی و معنوی برخورداراست چنانکه ملاک مـسـلمـانـی پـس از اطـاعـت از رسـول خـدا(ص ) ،ولایت پذیری است . ولايت در نگاه اسلام از آنِ خداست:” اللّهُ وَلِي الَّذِينَ آمَنُوا …"(بقره/265) و سپس مقام رسولان الهی است :” إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا” (مائده: 55). اوليای خاص الهی همگی مجاری ومظاهر ولايت مطلقه ربوبیاند. ولايت، تجلی حاكميت و مالكيت مطلق خداوند بر جهان آفرينش و نشانگر تحقق اراده تكوينی و تشريعیاش بر انسان و جهان است و پذيرش ولايت اوليای خاص الهی (پيامبر و ائمه(ع))، برابر است با پذيرش ولايت خدا، ايمان به توحيد و التزام به معتقدات دينی.
فصل انجماد رسیده و قلبها نیز یخ زده بود. حیات قلب در گریه است و آن” قتیل العبرات” کشته شد تا ما بگرییم و … خورشید عشق را به دیدار مرده قلبهایمان دعوت کنیم و برفها آب شوند و فصل انجماد سپری شود. شهید آوینی